جدول جو
جدول جو

معنی خایه دیس - جستجوی لغت در جدول جو

خایه دیس
بیضی، قارچ
تصویری از خایه دیس
تصویر خایه دیس
فرهنگ فارسی عمید
خایه دیس
(یَ / یِ)
سماروغ را گویند و آن رستنی باشد سفید و شبیه به تخم مرغ و آن بیشتر در جاهای نمناک روید و مردم درویش و فقیر آنرا پزند و خورند. (از نسخه ای از لغت اسدی) (برهان قاطع) (فرهنگ جهانگیری) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (انجمن آرای ناصری) (فرهنگ شعوری ج 1 ص 366) .دنبلان. کلاه دیو. کمات، صفت قسمی مروارید است که بتخم مرغ ماند. بیرونی آرد: و ربما شبه (اللؤلؤ) بالزیتونه فقیل زیتونی و ربما قیل خایه دیس ای مثل البیضه. (از الجماهر بیرونی)
لغت نامه دهخدا
خایه دیس
قارچ سماروغ
تصویری از خایه دیس
تصویر خایه دیس
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(یَ / یِ)
جانوری است شبیه بعنکبوت که لعاب او مردم را هلاک سازد و به عربی رتیلا خوانند. (برهای قاطع) (فرهنگ شعوری ج 1 ورق 362) (ناظم الاطباء). دلمه. دلمک. غنده. (فرهنگ جهانگیری). آبخورک. خایه گزک
لغت نامه دهخدا
(یَ / یِ)
خاگینه را گویند و به عربی عجّه خوانند. (برهان قاطع) (انجمن آرای ناصری) (ناظم الاطباء) (شرفنامۀ منیری) (غیاث اللغات) (فرهنگ شعوری ج 1 ص 365) (از فرهنگ جهانگیری) :
جوز گوز و لوز بادام است و عجه خایه ریز.
(از نصاب الصبیان)
لغت نامه دهخدا
(بَ چَ دَ / دِ)
نعت است مر کسی را که مردانگی دارد. صفت آنکه در کارها قدرت و ثبات دارد
لغت نامه دهخدا
دلیر، جسور، مرد، نترس، باشهامت، شجاع
فرهنگ واژه مترادف متضاد
رو به سایه، جایی که نور آفتاب بر آن نتابد، مکانی که آفتاب گیر نباشد
فرهنگ گویش مازندرانی